خاطره نامه
2- نميدونم چرا کسي تو پست خانم شعباني خاطره ننوشته، يعني چهارسال هيچ خاطره اي نداره، بعيد ميدونم.بچه ها من خاطرمو ميخوام يه جور ديگه براتون تعريف کنم واسه همين يه پست جديد نوشتم.
3- عکس هم نميدونم مال کيه خانوم شعباني. مال کيه؟
4- بچه ها نميدونم که ميدونيد يا قبلا بهتون گفتم که فاميلي من شاد خاليه. لاقاني پسوندشه. اخه دوستاي ليسانس شادلاقاني صدا ميزنن و تو ارشد منو شاد صدا ميزنن. اما خاطره:
5-من کلي خاطره از شاهرود دارم. يکيشو فعلا ميگم. درس ياتاقان داشتيم. ميانترم از 8 شدم 1.5.فقط يه نفر ديگه شده بود 1.2. يعني از اخر دوم بودم. با خودم گفتم ميانترمو اينقد بد دادم چه جوري از پايانترم 8.5 بگيرم. از ترس تا اخر ترم کابوس ياتاقان داشتم. اخه نبايد هيچ درسي رو ميوفتادم. چون يه درسي بنام برنامه نويسي رو هنوز پاس نکرده بودم. يعني افتادن مساوي بود با نه ترم شدن. پايانترم اسون بود شدم دوروبر 9تا 10. خدا رو شکر پاس شدم ولي نمره ام تو گلستان شده بود تقريبا 15. بعد جشن فارغ التحصيلي وقتي استادشو ديدم بهش سلام دادم و يه کم احوالپرسي و بعد بهم گفت.....
(ادامه دارد، البته مي تونيد شما هم اين داستانو کامل کنيد)