هی یه دوسالی گذشت ...
قبل از آنی که به یاد هم بشینم کنار هم بشینیم
قدر آینه بدانیم چوهست نه در آن وقت که افتادو شکست....
یه سالی گذشت !!!!!!!!



حالا یه سال از تموم شدن خاطرات مشترکمون میگذره . هر کدوم
ازما یه جایی داره باقی عمرشو یه جوری میگذرونه. درسته که شاید ظاهرا هیچ
بند مشترکی مارو به هم گره نزنه ولی حتما دلامون گاهی به یاد هم می تپه... دوس داریم از حال و روز هم باخبر باشیم و بدونیم کی کجاست و چه جوری داره باقی عمرشو میگذرونه؟!
حالا من این همه مقدمه چیدم که بگم بیاید برا شروع دوباره
وبلاگمون از خودمون بگیم! بگیم تو این یه سالی که گذشت کدوم قله رو فتح
کردیم و چند تا آپولو هوا کردیم. چه کشف بزرگی کردیم و پرده از کدوم حقیقت
علمکی برداشتیم؟ یا نه اصلا کی رفته قاطی مرغا که شده قاطی خروسا؟
به هر حال منتظر گفتن خاطرات این یه سالتون هستیم(عکسم و فیلمم قبوله
)
ادامه ...
سال نو مبارک
هفت سین
بــاز مـــی آیــــد بــــهـــار دلـنشین / بــاز بــلـبــل مــی
شــود
با گل قرین
بــاز صـــحــرا پـر شقایق می شود / بــاز روشــن قــلب عـاشق می شود
فــصــل ســـرد از هــیــبت باد بـهار / مــی کــنـــد از پــیـش روی او
فـرار
ســفــره هــا بــا هـفت سین آراسته / بــا گـــل مـــهـــر و صــفـــا
پیراسته
بــر ســر سفره جـوان و خُرد و پیر / ســبزه و آئــیــنـه و مــاهـی و
سـیر
سـیـب و سـنـبـل در کـنـار یــاسـمـن / عطربــیــد مـِشک چــون مُشک خُتَن
سرکه و سنجد، سماق و شمع و گل / عـــیـــد آمــد بـــا دف و ســاز و دُهُل
ســال نــوتـحـویل و سال کهنه رفـت / هــم دل مــا تـازه شد هم شال و رخت
یــا مــُقــلّب،قــلب مـــارا شـــاد کــن / یـــا مـــُدبّـــر
خـــانــــه
را آبـــاد کـــن
یـــا مـــُحـــول ،اَحســــنُ الــّحالم نما / از بـــدیـــهــــا
فـــارغُ
الـــبـــالــم نـما
ایـــن دل «جـــاویــد» را پـاک از ریـا / کُــن خــــدا ،ای قـــادر
بـــی
مــنـتــها
بهاریه
بازکن پنجره را
و ببین پر زدن بلبل باغ
که شده مست زبوی خوش و جان بخش بهار
وبکش با نفسی تند و عمیق
بوی عطر گل یاس
وببین مرغک آزرده عشق
که حزین بود و نزار
با شکوفایی گلهای بهار
شده سرمست غرور
دیگر آن سوزش سرمای زمستان
نخورد بر بدن سبز درخت
یا که شلّاق خزان
نکند غنچه گل را پرپر
بازکن پنجره را
پرکن از رایحه و عطر بهار
ریه خسته ز سوز و سرما
و ببین در همه جا
فرشی از سبزه وگل پهن شده ست
تک درختی که زسرما بدنش می لرزید
جامه سبز به تن کرده
تنش گرم شده ست
پولکی را که سپید است و قشنگ
یا که زرد است و بنفش
دست خیّاط زمان
روی این جامه سبز
دانه دانه زده با زیبایی
گوییا فصل بهار
کرده بر پیکر این تازه عروس
تورخوش رنگ و سپید
از لطافت چو حریر
این بهار هم گذرا است
سال دیگر شاید
نتواند بگشاید« جاوید »
باز این پنجره را
یادش بخیر ...

بچه ها یه مطلبی واستون گذاشتم که حتما خوشتون میاد
برید به ادامه مطلب....
اطلاعيه سازمان سنجش آموزش كشور در باره تاريخ، محل رفع نقص كارت , ...
آلبرت انيشتين شيعه بود؟
آلبرت اينشتين در رساله ي پاياني عمر خود با عنوان : دي ارکلرونگ"،
يعني : بيانيه" ، که در سال 1954 ( =1333ش ) آن را در آمريکا و به آلماني
نوشته است اسلام را بر تمامي اديان جهان ترجيح مي دهد و آن را کامل ترين و
معقول ترين دين ميداند. اين رساله در حقيقت همان نامه نگاري محرمانه ي
اينشتين با آيت الله العظمي بروجردي (فوت 1340 ش = 1961 م) است که توسط
مترجمين برگزيده ي شاه ايران و به صورت محرمانه صورت پذيرفته است.
اينشتين در اين رساله "نظريه نسبيت" خود را با آياتي از
قرآن کريم و احاديثي از نهج البلاغه و بيش از همه بحارالانوار
علامه ي مجلسي (که از عربي به انگليسي و ... توسط حميدرضا پهلوي (فوت 1371
ش) و ... ترجمه و تحت نظر آيت الله بروجردي شرح مي شده تطبيق داده و
نوشته که هيچ جا در هيچ مذهبي چنين احاديث پر مغزي يافت نمي شود و تنها
اين مذهب شيعه است که احاديث پيشوايان آن نظريه پيچيده "نسبيت" را ارائه
داده ولي اکثر دانشمندان نفهميدهاند. از آن جمله
حديثي است که علامه مجلسي در مورد معراج جسماني رسول اکرم (ص) نقل ميکند
که : هنگام برخاستن از زمين دامن يا پاي مبارک پيامبر به ظرف آبي ميخورد و
آن ظرف واژگون ميشود. اما بعد از اين که پيامبر اکرم (ص) از معراج جسماني
باز ميگردند مشاهده ميکنند که پس از گذشت اين همه زمان هنوز آب آن ظرف
در حال ريختن روي زمين است ... اينشتين اين
حديث را از گران بهاترين بيانات علمي پيشوايان شيعه در زمينه ي "انبساط و
نسبيت زمان" دانسته و شرح فيزيکي مفصلي بر آن مينويسد....
گزيده اي از آخرين رساله اينشتين: (DIE ERKLA"RUNG دي ارکلرونگ = بيانيه) ترجمه: دکتر عيسي مهدوي، تحقيق و پيشگفتار و پاورقي: اسکندر جهانگيري
دوست
يكي از روزهاي سال اول دبيرستان بود. من از مدرسه به خانه بر مي گشتم كه يكي از بچه هاي كلاس را ديدم. اسمش مارك بود و انگار همهي كتابهايش را با خود به خانه مي برد.
با خودم گفتم: 'كي اين همه كتاب رو آخر هفته به خانه مي بره. حتما ً اين پسر خيلي بي حالي است!'
كل كل ماكروسافت و جنرال موتورز
در يكي از نمايشگاههاي كامپيوتري بيل گيتس موسس مايكروسافت
و ثروتمندترين مرد جهان صنعت كامپيوتر را با صنعت اتومبيل مقايسه و ادعا كرد:
اگر تكنولوژي جنرال موتورز با سرعتي مانند سرعت پيشرفت تكنولوژي كامپيوتر پيشرفت
كرده بود امروز همه ما ماشينهايي سوار ميشديم كه قيمتشان 25 دلار و مصرف بنزين آن
4 ليتر در هر 1000 مايل بود.
جنرال موتورز هم در جواب بيل گيتس اعلام كرد:
ادامه مطلب ...
باور...
من باور دارم ...
که زمان زيادى طول مىکشد تا من همان آدمي بشوم که مىخواهم.
مرگ نزدیک است....
تصور کن که 1 روز تا مرگ فاصله داری... چی کار می کنی؟!!!
(لطفا مختصر ولی کامل پاسخ بدید)
اینم از شیرینی

تقدیم به همه بچه های مکانیک ۸۵
نوش جونتون
تفرقه و جو سازی ممنوع
با سلام خدمت مدیریت محترم وبلاگ جناب آقای حسین نوری.
مشاهد شده در روز های گذشته افراد ازخود بیگانه ای که فقط دور گود بودن رو بلد هستند و اصولا کاری جز تفرقه افکنی و جو سازی ندارن بخودشون اجازه دادن در مورد وبلاگ نظر بدن " داداش اول برادری تو ثابت کن بعد..." اون روز ها که پست می ذاشتیم .عضو گیری .پس شما کجا بودید. یا افرادی که تو رو در بایسی عضو وبلاگ شدن و بعد از گذشت این همه مدت هنوز یه پست هم نذاشتن و به بهانه های بچگانه از حضور در وبلاگ خود داری کردن حالا چطور میراث دار مکانیک 85 شده اند.
توجه به این نکته که تمام اقدامات مدیریت وبلاگ با مشورت دیگر اعضای وبلاگ صورت گرفته است تایید آزادی اعضای وبلاگ است . آزادی این نیست چشم هاتو ببندی و هر چی می خوای بگی آزادی اینه که حق دیگران ضایع نشه.
و وبلاگ مکانیک 85 جایی است برای افرادی که با مشورت هم کار هارو انجام می دن نه افراد خودسر.لذا آغوش وبلاگ برای تمام برو بچه های با حال مکانیک 85 باز است.
دختر بودن یعنی
دختر بودن یعنی پنکک زدن به جای صورت شستن!
دختر بودن یعنی کله قند و لی لی لی لی ...
دختر بودن یعنی پس این چایی چی شد؟؟!
دختر بودن یعنی الگوی خیاطی وسط مجله های درپیت
دختر بودن یعنی همونی باشی که مادر و خاله و عمه ت هستن
دختر بودن یعنی انتظار خاستگار مایه دار!
دختر بودن یعنی چرا خونه اونقد کثیفه ؟؟!
دختر بودن یعنی دخترو چه به رانندگی؟
دختر بودن یعنی باید فیلم مورد علاقه تو ول کنی پاشی چایی بریزی!
دختر بودن یعنی نخواستن و خواسته شدن!
دختر بودن یعنی حق هر چیزی رو فقط وقتی داری که تو عقدنامه نوشته باشه!
دختر بودن یعنی به به خانوم خوشگل....هزار ماشالااااااا...
دختر بودن یعنی برو تو ، دم در وای نستا!
دختر بودن یعنی لباست 4 متر و نیم پارچه ببره!
دختر بودن یعنی خوب به سلامتی لیسانس هم که گرفتی دیگه باید شوهرت بدیم!
دختر بودن یعنی کجا داری میری؟!
دختر بودن یعنی تو نمیخواد بری اونجا ، من خودم میرم!
دختر بودن یعنی کی بود بهت زنگ زد؟! با کی حرف میزدی؟!
دختر بودن یعنی خیلی خودسر شدی!
دختر بودن یعنی اجازه گرفتن واسه هرچی ، حتی نفس کشیدن!
پسر بودن یعنی
پسر بودن یعنی بد و بیراه گفتن به دخترایی که تحویلشون نمی گیرن
پسر بودن یعنی کادو خریدن برای جی اف
پسر بودن یعنی تا کی مفت خوری می کنی
پسر بودن یعنی پس کی دفترچه آماده به خدمت می گیری
پسر بودن یعنی به زور سیکل داشتن
پسر بودن یعنی بابا پس کی میری برام خاستگاری
پسر بودن یعنی مثل خر حمالی کردن
پسر بودن یعنی جوراباتو در بیار حالم به هم خورد
پسر بودن یعنی چرا کار نمیکنی ... جون بکن دیگه
پسر بودن یعنی ببخشین ماشین و خونه هم دارین که ...
پسر بودن یعنی همه مواقع مرد خونه هستی، حتی موقع دزد اومدن
پسربودن یعنی عمراً عزیز دل بابا باشی
پسر بودن یعنی در اول جوونی سربازی در انتظارته
پسربودن یعنی هرروز یک شکست عشقی خوردن
پسر بودن یعنی همه میرن مسافرت و تو باید بمونی و خونه رو بپایی
و اما پسر بودن یعنی هزار بدبختی دیگه...
سرباز
بایــــــــد برم ســـــــــــــربازی | به جــــــــــــــای این نِت بازی |
إن شاالله قسمتت شــــــــــــــــه | بیــــــــــای تو گـــــــــودِ بازی |
راستــــــی توی فامیلـــــــــــت | سربازی هست نزدیکـــــــت؟ |
ببینی یَـقـلــــــــــــوی چیست؟ | بشنوی اســـــــم شب چیست ؟ |
من که میشم گروهــــــــــــبان | فـــــــدای این گــــــــروه جان |
نمی دونم که میشــــــــــــــه ؟ |
مطلب بـــــــــــــدم به تبیان ! |
http://bia2uhanna.blogfa.com
فیلتر سه گانه ؟
سقراط جواب داد : یك دقیقه صبر كن ، قبل از اینكه چیزی بگویی می خواهم امتحان كوچكی را بگذرانی كه به آن تست فیلتر سه گانه می گویند.
آشنا پرسید: فیلتر سه گانه ؟
سقراط ادامه داد: قبل از اینكه با من درباره دوستم صحبت كنی، شاید بد نباشد كه چند لحظه صبر كنی و چیزهایی را كه می خواهی بگویی فیلتر كنی . به همین خاطر به این امتحان، تست فیلتر سه گانه می گویم.
اولین فیلتر، حقیقت است. تو كاملا مطمئنی مطالبی كه می خواهی به من بگویی حقیقت دارد؟ مرد گفت : نه، درحقیقت من همین الان درباره اش شنیدم و...
سقراط گفت : بسیار خوب، پس تو واقعا نمی دانی كه حقیقت دارد یا خیر.
حالا دومین فیلتر را امتحان می كنیم، دومین فیلتر نیكی است. چیزی كه می خواهی راجع به دوست من بگویی، مطلب خوبی است؟
مرد جواب داد: نه، كاملا برعكس ... .
سقراط ادامه داد: خُب، پس تو می خواهی به من راجع به او چیز بدی بگویی اما دقیقا از درستی آن مطمئن نیستی. هنوز باید امتحان را ادامه دهی چون هنوز یك فیلتر باقی مانده: فیلتر فایده. مطلبی كه می خواهی راجع به دوستم به من بگویی، فایده ای برای من دارد؟ مرد جواب داد: نه، نه واقعاً.
سقراط نتیجه گیری كرد : اگر چیزی كه می خواهی به من بگویی نه حقیقت است نه خوبی دارد و نه فایده ای دارد، پس چرا اصلاً بگویی ؟؟؟
سلام
برای همه ی بچه ها سلامتی و موفقیت در زندگی (اینجا و آنجا) را از خدای قهار مسئلت دارم.
چند وب نوشته های خودم رو درج می کنم و امیدوارم که بهشون سری بزنید و احیانا از آن بهره هم ببرید:
http:\\www.sarzamineahoorayee.blogfa.com
http:\\www.brainengine.blogfa.com
http:\\www.exploreworld.blogfa.com
http:\\www.french-language.blogfa.com
به امید دیدار
چرا مرغ از خيابان رد شد؟
چرا مرغ از خيابان رد شد؟
ــ ارسطو : طبيعت مرغ اينست که از خيابان رد شود
ــ مارکس : مرغ بايد از خيابان رد مي شد . اين از نظر تاريخي اجتناب ناپذير بود
ــ اينشتين : رابطه ی مرغ و خيابان نسبي است
...
(ارسال شده توسط احسان اصفهانی)
نظرسنجی
بچه ها می خوایم نظرسنجی تو وبلاگو فعال کنیم.واسه همین باید یه موضوعی انتخاب بشه به عنوان سوال نظرسنجی.هر کی هر موضوعی مدنظرش هست و میخواد نظرسنجی بشه تو همین پست اعلام کنه تا در صورت موافقت نویسندگان در نظرسنجی اعمال شود.
عضوگیری
سلام به همه دوستان
بدینوسیله گروه نویسندگان وبلاگ از تمام بچه های مکانیک ۸۵ دعوت می کند که در صورت تمایل به نویسندگی در این وبلاگ نام نویسنده نام کاربری و کلمه عبور خود را در قالب نظر خصوصی ارسال کنند.
خلاصه خیلی خوشحال میشیم که این وبلاگ پر رونق تر بشه.از همکاری تک تک شما ممنونیم.
سلامی چو بوی خوش خداحافظی...
اول سلام
نمیدونم از کجا باید شروع کنم و حالا که همه چیز تموم شده دیگه باید چی بگم . حالا که یه عمر 4 ساله از ما مثل برق و باد گذشت با خوشی هاش و البته بیشتر ناخوشی هاش...
ولی به قول شاعر گفتنی" هر چه گر بود گذشت..."
حالا اینجا می خوایم هر چند وقت یکبار دور هم جمع بشیم و با خاطره های به جا مونده از دوران خاکستری(چون نه سفید سفید بود و نه سیاه سیاه) دانشجویی و تمام یادبودهای بد و خوبش زندگی کنیم .
چون این خاطرات با هم بودن هم جزئی از زندگی من شده و هم گوشه ای از عمر شما جای گرفته...
پس بیایم به پاس این عمر و از اون مهمتر این رفاقتی که با هم داشتیم همدیگه رو به همین زودی فراموش نکنیم چون حالا که از هم جدا شدیم بهتر میفهمیم که چه دوران طلایی رو از دست دادیم ، پس لااقل این فرصت کوچک با هم بودن رو دیگه از دست ندیم . شاید سالیان بعد دوباره مجبور بشیم حسرت همین دلنوشته ها و خاطره ها و این وبلاگ رو بخوریم...
از همین جا و همین مقال کوچک هم میخوام از تمام بچه های باحال مکانیک 85 که به هر نوعی اذیتشون کردم یا اونا منو اذیت کردن!!! طلب حلالیت بکنم و بگم به پاس دوران شیرین و تلخی که با هم داشتیم بر من ببخشند .
منتظر نظرات و پیشنهاداتونم هستیم به قول معروف " هر چه از دوست میرسد زیباست" پس هر کی که میتونه ما رو در زنده نگه داشتن این "خاطره کده" یاری بده بسم ال...
ما جمعی از بچه ها خواستار برگزاری کلاس" آموزش وبلاگ نویسی" استاد منو هستیم.....
همش تقصیر مهدی منو دیگه.....۱۰۰بار بهش گفتم این چیزارو بهمون یاد بده.نمیده که...