سلامی چو بوی خوش خداحافظی...
اول سلام
نمیدونم از کجا باید شروع کنم و حالا که همه چیز تموم شده دیگه باید چی بگم . حالا که یه عمر 4 ساله از ما مثل برق و باد گذشت با خوشی هاش و البته بیشتر ناخوشی هاش...
ولی به قول شاعر گفتنی" هر چه گر بود گذشت..."
حالا اینجا می خوایم هر چند وقت یکبار دور هم جمع بشیم و با خاطره های به جا مونده از دوران خاکستری(چون نه سفید سفید بود و نه سیاه سیاه) دانشجویی و تمام یادبودهای بد و خوبش زندگی کنیم .
چون این خاطرات با هم بودن هم جزئی از زندگی من شده و هم گوشه ای از عمر شما جای گرفته...
پس بیایم به پاس این عمر و از اون مهمتر این رفاقتی که با هم داشتیم همدیگه رو به همین زودی فراموش نکنیم چون حالا که از هم جدا شدیم بهتر میفهمیم که چه دوران طلایی رو از دست دادیم ، پس لااقل این فرصت کوچک با هم بودن رو دیگه از دست ندیم . شاید سالیان بعد دوباره مجبور بشیم حسرت همین دلنوشته ها و خاطره ها و این وبلاگ رو بخوریم...
از همین جا و همین مقال کوچک هم میخوام از تمام بچه های باحال مکانیک 85 که به هر نوعی اذیتشون کردم یا اونا منو اذیت کردن!!! طلب حلالیت بکنم و بگم به پاس دوران شیرین و تلخی که با هم داشتیم بر من ببخشند .
منتظر نظرات و پیشنهاداتونم هستیم به قول معروف " هر چه از دوست میرسد زیباست" پس هر کی که میتونه ما رو در زنده نگه داشتن این "خاطره کده" یاری بده بسم ال...